کشتی زوار درفته
ناخدای دلم زانوی غم به بغل گرفته و در این اندیشه است که چگونه
از تلاطم و طوفان های دل دریایی اش کشتی زوار درفته اش را
نجات دهد و همچنان اشک ازگوشه های چشمش بر روی گونه روان
است و آرام به گوشه لب می خورد .
خود را به قلب کشتی می رساند و می بیند که در یک دقیقه صدها بار تکانی
محکم می خورد و در هم فرو می ریزد و همچنان خود را در غرق شدن دریا
نظاره می کند به آسمان خیره می شود ومی بیند که در اوج آسمان در پرواز
است اما نه نه او باید زندگی کند این تلاطم غم همچنان سهمی از زندگی
اوست که در طول زندگی باید با آن دست و پنجه نرم کند وخود را
به گذر روزگار بسپارد.
زندگی
عشق واژه ایست که به زندگی جان می بخشد وآن را معطر می سازد
عطری به زیبایی سرسبزی برگ گل به زیبایی عطر خوشبو گل
به زیبایی در کنار تو بودن به زیبایی زنده ماندن به زیبایی زندگی کردن
و ماندن و بودن زندگی زیباست اگر به آن زیبا نگریست و به آن لبخند
زد خندید و با او رفیق شد باید خود را به گذرش سپرد زندگی زیباست
ای زیبا ببین که تمام وجودت مملو از زیبایی و پاکیست
تو را دوست دارم تو را به اندازه پاکی گل ها دوست دارم
زیباست دوست داشتن زیباست زندگی
لطافت گل را می بینی طراوت و سر سبزی برگ گل را می بینی
زیباست
زندگی زیباست آری نگرش تو به زندگی مهم است زندگی زیباست
نگرش تو به زندگی زیباست
چیزهای زیبای زیادی در این دنیا به چشم می خورد
ولی زیباتر از آن آن گیتی ایست که برای همیشه به آن کوچ می کنیم ...